ارنوازارنواز، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

داستان‌هاي عمه پسند

نمایش بداهه

ارنواز با همکاری مامانی یک نمایش بداهه اجرا کرده. مامانی شد خانوم قصه گو و ارنواز میشه ارنواز. نمایش هم داستان رفتن ارنواز به قطب شماله. بابایی هم واسه ثبت در تاریخ تمام نمایش را فیلم گرفت
25 بهمن 1391

اسراییل

نه اینکه فکر کنید ارنواز چیزی از عالم سیاست میدونه یا اینکه فکر کنید از محدودیت سفر ایرانی ها اطلاع داره یا حتی اینکه از جنگ اعراب و اسراییل چیزی سر درمیاره. مشکل اما اینه که بچه ام هوس کرده بره اسراییل. یعنی بین اسم این همه کشوری که می شنوه تا اسم اسراییلو شنید گفت بابا منو می بری اسراییل؟ - چرا بابا می خوای بری اسراییل؟ - آخه حتما چیزهای قشنگی داره که بریم ببینیم این یکی را البته راست میگه. قطعا چیزهای قشنگی داره
25 بهمن 1391

سخن گفتن با بابانوئل

از کرامات مادر خانومی محترم این هست که می تواند با موجودات زمینی که هیچ با موجودات هفت آسمان هم سخن بگوید. تا همین چند روز پیش ایشان متخصص سخن گفتن با پیشی ای بودند که در کابینت یا کمد ماوا داشت و گهگاه شکلاتی به هدیت برای ارنواز می آورد و البته گاهی هم می گفت (و مادر می شنید) که ندارم و آن گاه همین پیشی بخت برگشته با عنوان عوضی از چشم ارنواز می افتادند. حالا قصه آن است که مادر می تواند با بابانوئل هم حرف بزند و از آنجاییکه بقیه صدای این پیرمرد خواب آلود را نمی شنوند، مادر موظف است که صحبت های او را نیز بازگو کند. حال در نظر بگیرید ارنواز به تماشای سی دی بیبی اینشتن نشسته که پر است از اسباب بازی های رنگ و وارنگ - مامان به بابا نوئل میگی ...
25 بهمن 1391

بازی پست مدرن

بابایی و ارنواز دارند بازی می کنند. بابایی عروسک کوچولوی پلیس را دستش گرفته و مثل پلیس ها حرف می زنه. ارنواز هم یک عروسکی را که من هم نمیدونم چی چیه، دستش گرفته. بعد ارنواز عروسکش را می گذاره تو کشو - کمک .... کمک - چیه؟ کجایی؟ - من اینجام - اینجا کجاست؟ - اینجا ام - کجا؟ (ارنواز) : اینجا تو کشو (بابایی): آهان - آره دیدمت، دست منو بگیر و بیا بیرون - نه تو بیا تو، غول ها دارند میان - ای وای کمک، کمک عروسک پلیس هم می رود به داخل کشو (ارنواز) : حالا مثلا من و تو غول هستیم (بابایی): باشه ادامه با صدای غول ها - بوی آدمیزاد می اد - آره بوی پلیس می آد. کجا هستند؟ - نمیدونم  (ارنواز) : حالا مثلا ما تو سی دی هستیم بابایی که ...
25 بهمن 1391

وقتی بزرگ شدید دوست دارید چه کاره شوید؟

وقتی بزرگ شدید دوست دارید چه کاره شوید؟ این که موضوع انشا نیست. در حقیقت سوال هم از طرف خود ارنواز به این شکل مطرح شد: مامان، وقتی من بزرگ شدم چی کاره میشم؟ - دوست داری چی کاره بشی؟ - دوست دارم کار نکنم - چرا؟ - آخه می خوام همیشه پیش تو باشم
25 بهمن 1391
1